لاک:ساغرش را سحر از بادهٔ خورشید افروختورنه در محفل گل لاله تهی جام آمدکانت:فطرتش ذوق می آینه فامی آورداز شبستان ازل کوکب جامی آوردبرگسن:نه مئی از ازل آورد نه جامی آوردلاله از داغ جگر سوز دوامی آورد